سر پل ذهاب کرمانشاه
۱۳۹۸/۰۴/۱۸روستاهای که در سفرهای ایرانگردی خود رفتهام، غرب ایران همیشه برای من عجیب و در عین حال به طرز باورنکردنی جذاب بوده است. با این فکر کولهام را جمع میکنم و راهی کرمانشاه میشوم. حتی تصور تجدید دیدار با مردمان غرب ایران هم برای من ذوق بسیار به همراه دارد. اما این بار مقصد نهایی سفرم را به جای کرمانشاه شهری در نزدیکی آن انتخاب کردم. شهری که در میان اخبار غمانگیز سال پیش بسیار خبرساز بود. سرپل ذهاب را این روزها با زلزله میشناسیم اما من سالهاست کرمانشاه و شهرهای و روستاهای این شهر را با کتیبهها و سنگ نوشتههای باستانی آن میشناسم و سرپل ذهاب در میان این شهرها سوگلی بوده است که حالا ما را به سوی خود میخواند. سرپل ذهاب میتوانست با کتیبهها و سنگنوشتههای خود در میان اخبار ایران حضور پررنگ داشته باشند اما افسوس که خبرسازترین اتفاق سرپل ذهاب فقط زلزله بوده و بس. با من در این سفر کوتاه همراه باشید تا علاوه بر یک ایرانگردی و طبیعتگردی دیگر، سفری به تاریخ ایران داشته باشیم.
آدرس و دسترسی به سرپل ذهاب
از تهران با اتوبوس خود را به کرمانشاه رساندم. البته میتوانستم بلیت مستقیم سرپل ذهاب را بخرم اما من در هیچکدام از سفرهای ایرانگردی خود راه کوتاه و سریع را انتخاب نمیکنم. این بار ترجیح دادم در این سفر کوتاه ایرانگردی که دارم تجدید دیداری با کرمانشاه داشته باشم. زمانی که به کرمانشاه رسیدم بعد از حدود هفت ساعت در راه بودن فقط نیاز به غذا داشتم. اولویت من در تمام سفرهای ایرانگردی و طبیعتگردیم، امتحان کردن غذاهای محلی است و خوب با توجه به تجربه قبلیم،سفر به کرمانشاه بدون خوردن خورشت خلال بی مفهوم بود. در رستورانی بینام و نشان خورشت خلال سفارش دادم و بعد از انرژی مضاعف راهی ترمینال کرمانشاه شدم و به سمت مقصد نهاییم حرکت کردم.از کرمانشاه تا سرپل ذهاب با اتوبوس یک ساعت و نیم راه است. البته این مسیر تاکسی خطی هم دارد که خوب در همانطور که گفتم من در هیچکدام از سفرهای ایرانگردی و طبیعتگردی که داشتهام لذت اتوبوس سواری را با تاکسی عوض نکردهام. بعد از تقریبا دوساعت به سرپل ذهاب رسیدم.
شهر در بدو ورود نشانههای زلزله را به وضوح در خود نگاه داشته است. مردمی که حالا در تلاش برای ساخت خانه دوباره برای خود هستند، آشکارا مرا در خود حل میکنند. سرم در میان کوچهها و خیابانها روی مردمی میچرخد که در میان خرابهها باقی مانده از هیولای طبیعی در حال تلاش برای ساخت زندگی جدید خود هستند. خود را به مسافرخانهای که از تهران رزرو کردهام، میرسانم و بعد از گذاشتن کولهام دوباره راهی شهر میشوم.
نام و نشان سرپل ذهاب
اگر با تورهای ایرانگردی و طبیعتگردی به کرمانشاه و نهایتا سرپل ذهاب و روستاهای اطرافش بیایید احتمالا راهنمای سفر در باب تاریخ طولانی سرپل ذهاب و کرمانشاه برای شما داستانهای بسیاری خواهد گفت. البته که در نوع خود این اطلاعات میتواند عالی باشد اما من در ایرانگردیهای که دارم خیلی این اطلاعات برایم اهمیتی ندارند. حل شدن در میان فرهنگ جامعه از همه آنچه در ایرانگردیها و طبیعتگردیهای دیگر که اتفاق میافتد برایم جذابتر است.برای همین در میان پیادهروی که در کوچههای سرپل ذهاب داشتم به مردمان این شهر لبخند میزنم و اگر کسی تمایل به صحبت کردن داشت، برای هر زمان که بخواهد با او هم صحبت خواهم شد.
این بار نیز با خانوادهی که در حال ساخت خانه خود بودند و حالا در میان کار استراحت میکردند، همراه شدم. دعوتم کردن که برای چای در کنار آنها بنشینم اما من دوست داشتم برایم از شهرشان بگویند. پدر خانواده که گویی معلم شهر بود برایم از نامهای قدیم سرپل ذهاب گفت. از اینکه تاریخ سرپل ذهاب به مانند کرمانشاه به دوران ساسانیان برمیگردد. برای من از روایتی عجیب و جالب گفت که این شهر به دستور حضرت ادریس بنا شده است.
او که خود اهل مطالعه بود، برایم گفت که در کتاب مقدس زردتشتیان به این شهر اشاره شده است. بعدها این موضوع را سرچ کردم و روایت به این شکل بود که حضرت ادریس صد شهر بنا کرده که کوچکترین آنها ذهاب بود. طبق تفسیر اوستا ذهاب کلمهای اوستایی است که به صورت «زرزازاو» در کتاب به آن اشاره شده است. این کلمه شامل سه قسمت است که «زر» به معنی طلا، «زا» به معنی زاییدن و زاییده شده و بخش آخر «زاو» به معنی منطقه ذهاب است و در کل به معنی منطقه زرخیر است.
پدر خانواده برایم تعریف کرد که پدربزرگش به او گفته شهر در زمان آبادانی خود رودهای بسیاری داشته و یکی از این رودها به نام ذهاب معروف بود و شاید نام این شهر به آن رود هم مربوط بوده باشد اما خودش به روایتی که دراوستا اشاره شده، بیشتراعتقاد داشت.
حالا میدانستم سرپل ذهاب علاوه بر کتیبه مشهوری ذوق دیدنش مرا تا به اینجا کشانده تاریخ طولانی در خود پنهان کرده است. نامهای که هر کدام از تاریخ آن زمان صحبت میکرد. از کنار این خانواده برخاستم و به پیادهروی ادامه دادم. شاید اگر با تورهای ایرانگردی یا طبیعتگردی که به سمت کرمانشاه میآیند همراه میشدم اطلاعات دقیقترو جامعتری کسب میکردم اما حالا میدانم در یکی از کوچههای سرپل ذهاب معلمی وجود دارد که بیش از هر راهنمای ایرانگردی به تاریخ شهرش علاقه دارد.
کتیبه آنوبانی و جاذبههای دیگر سرپل ذهاب
از یکی از افراد محلی سوال میکنم که چطور خودم را به سنگنوشته مشهور شهرشان باید برسانم. راهنماییم میکند و با ماشینی به سمت کتیبه حرکت میکنم. کتیبهی که قدمتش بیش از کتیبه بیستون کرمانشاه است. کرمانشاه به تنهای برای من یک کتاب عظیم تاریخی است که هزاران داستان در خود پنهان کرده است. حالا در مسیری هستم که میخواهد به من بگویید هر آنچه در سفرهای ایرانگردی که قبلا دیدهام در برابر این کتیبه فقط یک بازی بوده است.کتیبه بر سینه کوهی تراشیده شده است. در نگاه اول یک سنگ نوشته ساده و حتی بی معنی است اما وقتی دقت میکنید، کتیبه بیستون کرمانشاه را برای شما تداعی میکند. کتیبه بر بالای کوه هست و براساس نظر باستان شناسان این کتیبه منسوب به پادشاه لولوبیها (در حدود دو هزارسال پیش از میلاد) است. پادشاه یک پایش بر روی اسیری قرار دارد و از ایزدبانوی اینانا دو اسیر دیگر را میگیرد. شش اسیر دیگر هم در زیر پای پادشاه کنده کاری شده است. اسرا برهنه هستند و با دستههای از پشت بسته کنده کاری شدهاند. هنوز علت اینکه چرا داریوش شاه برای کتیبه بیستون از این کتیبه الهام گرفته مشخص نشده است. اما همین رازآلود بودن باعث شده این کتیبه برای من جذابتر شود و ساعتها مرا در خود غرق کند. در هر لحظه نکتهی جدید کشف کنم و باعث یک معمای جدید در ذهنم ایجاد شود.
این کتیبه تنها مدرک موجود در منطقه است که نشان میدهد پیش از مادها این منطقه ساکنانی داشته است. کتیبه آنوبانی همزمان با دورهی آکاد در بین النهرین است. بعد از دو ساعت با ماشینی که به این منطقه آمده بودم به شهر بازگشتم و برای استراحت به مهمانسرا پنهان بردم.
مسئول مهمانسرا برایم از مقبرههای صخرهای در نزدیکی شهرشان گفت که به دکان داوود مشهور است. برایم از آبشار و روستای پیران گفت و توضیح داد که این روستا برای طبیعتگردی فوق العاده است. از باغهای گلین و ارتفاعت دالاهو گفت. برایش عجیب بود که با اینکه به مانند طبیعتگردها سفر میکنم اما علاقه ی به دیدن جاذبههای که مورد توجه تورهای طبیعتگردی است، ندارم. البته که برایش توضیح دادم که من علاقه ویژهی به طبیعت دارم اما این سفر تنها برای دیدن کتیبه باستانی شهرشان بوده و احتمالا در سفر بعدی با هدف دیدن طبیعت به این شهر وارد خواهم شد.
در ذهنم به این فکر میکردم آیا فردا فرصتی برای بازدید از این جاذبهها دارم یا خیر و در کنار آن به ذوق مردمان این شهر برای معرفی جاذبههایشان فکر کردم. کاش تورهای ایرانگردی و طبیعتگردی راه خود را به این سمت باز میکردند تا تاریخ و طبیعت را با زبان شیرین این مردمان میشنیدند.
تورهای ایرانگردی
سخن فاینداتور
امروز راهی کرمانشاه میشدم تا به تهران بازگردم. میدانم یک روز برای دیدن این شهر کافی نیست اما شیرینی ایرانگردیهای من در این هست که انقدر حرف نگفته و جاذبه ندیده در شهر باقی میگذارم که راه بازگشت برایم وجود داشته باشد. با اینکه بیش از پنج بار به کرمانشاه سفر کرده بودم اما هنوز بسیاری از روستاها و شهرهای تاریخی این شهر را ندیده بودم. دوست هم نداشتم با تورهای ایرانگردی و طبیعتگردی همراه باشم. احساس میکنم در این سفرها به مانند روزنامه خواند پدرهایمان فقط تصویر کوتاه از متن اصلی در ذهنمان باقی میماند. البته که بسیاری این سبک سفرهای ایرانگردی و طبیعتگردی را دوست دارند و خوب اصل همین است که همانطور که دوست دارید سفر کنید.
اگر شما هم به کرمانشاه سفر کردید و خاطرهای از این شهر زیبا دارید، نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید، بی صبرانه منتظر شما هستیم.
دوست فاینداتور، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
(پس از تایید، نمایش داده می شود.)