سفرنامه کاشان
۱۳۹۷/۱۱/۱۳سفر به کاشان در استان اصفهان، در اردیبهشت ماه یکی از آرزوهایم بود که به لطف هماهنگی و پیگیری دوستان خوبمان به آن رسیدم. اساسا فصل اردیبهشت بهترین زمان برای تور طبیعت گردی است، اما ما این بار به دل کویر و رمز و رازهایش زدیم. برای رزرو اتاق در هتلی مانند سرای عامری ها در فصل گلاب گیری ،از چندین هفته قبل باید دست به کار شد. ساعت پنج صبح از تهران راه افتادیم. صبحانه را در رستوران مهتاب در نزدیکی قم صرف کردیم و حدود ساعت ده به سرای عامری ها رسیدیم. سرای عامری ها بزرگترین عمارت کاشان است که یادگار دوره ی زندیه می باشد.
اتاق های با شکوه خانه ی عامری ها بسته به محل قرار گیری و نوع پله هایشان ، بر حسب شرایط و وضعیت افراد و سن و سال قابل استفاده می باشد. بعضی از اتاق ها پله های بسیار باریک و بلندی، حتی بلندتر از 50-60 سانتی متر دارد که بالا رفتن از آنها برای همه امکان پذیر نیست.
ولی کاملا ارزش آن را دارد که حداقل یک شب را با احساسی دقیقا مانند آنچه در دویست سال پیش می گذشته، ولی با امکانات امروزی مانند حمام و فن کوئل و البته اینترنتی با سرعت خوب ، سپری کرد. سرای عامری ها 15 اتاق در دو طبقه و 7 حیاط با شکوه دارد که شامل چند خانه ی مجزا ی مجاور و مرتبط به هم است و به صورت اندرونی و بیرونی می باشد.
حوض خانه ها، ایوان های بلند،شاه نشین های هفت دری و همه ی اتاق های عمارت طبق تقارن بی نظیری ساخته شده اند و تمام سطوح دیوار ها و ایوان ها با انواع گچ بری، مقرنس، نقاشی، گره چینی و تزئینات دیگر پوشیده شده است.
اتاق های پرزیدنتال آن به صورت دو اتاق تو در تو ی مجزا می باشد که پله های باریک بسیار بلندی به در قدیمی چوبی کوچکی به سمت پشت بام خانه در کنار آن قرار دارد.
هر کدام از درها و پنجره های اتاق به بالکن یا حیاط یا پشت بامی متصل است. برای کشف همه ی قسمت های اتاق، زمان لازم است و به قول بچه ها جان می دهد برای قایم موشک بازی.
برای یک سفر دو روزه، وسایل زیادی همراه نداشتیم که آنها را به هتل تحویل دادیم و به همراه لیدر محلی ، پیاده به سمت دیدنیهای اطراف سرای عامری ها راه افتادیم. خانه ی طباطبایی ها،خانه ی بروجردی ها، حمام سلطان احمد ، همه در نزدیکی هم در خیابان علوی قرار دارند.
خانه ی طباطبایی ها یکی از زیباترین خانه های قدیمی کاشان است. قسمت خارجی خانه ، دیوارهای بسیار ساده و گل اندود می باشد و تصور شکوه و جلال عمارت ، از بیرون ساختمان غیرممکن میباشد. ساخت این بنا به 1280 هجری قمری برمی گردد و صاحب آن حاج جعفر نطنزی از تجار و تولیدکنندگان بزرگ فرش در کاشان بوده است.
بعد از عبور از راهرویی که ورودی خانه را به داخل حیاط متصل می کند، از دیدن اینهمه زیبایی و شکوه ، شگفت زده می مانیم. دیوارهای خانه، سرتاسری و بدون هیچ پنجره و دیدی به بیرون میباشد و در واقع حجابی بین کوچه و خانه میباشد.
دیوارهای باشکوه حیاط و ایوانهای خارجی ، مملو از نقاشیهای بسیار زیبا و تماما با نقوش گل و پرنده و اسلیمی هاو گچ بریها و آینه کاریهای بی نظیر می باشد. هیچ اثری از اسب و شمشیر و جنگ در نقاشیها دیده نمیشود که نشانگر صلح طلب بودن مردم این سرزمین می باشد. تقارن در ساخت بنا نیز از مشخصه های اصلی عمارت می باشد.
پنجره های اورسی و درهای دولنگه ای که به سمت بیرون باز می شوند و انعکاس نور از پشت شیشه های رنگی استفاده شده در پنجره ها ، بیش از حد تصور زیبا و دلفریب است.
اینطور که لیدرمان توضیح می داد، هر رنگی که در شیشه ها استفاده شده به منظور خاصی بوده است.مثلا انعکاس نور بر روی شیشه های زرد رنگ در ساعات میانی روز باعث افزایش اشتها، رنگ سبز و آبی هنگام بعداز ظهر باعث آرامش و قرمز باعث دور شدن حشرات می باشد.بادگیرهای بلندی که بر روی بام خانه برای تهویه ی سرداب ساخته شده اند بر زیبایی و جلال بنا افزوده اند.
ساخت خانه ی تاریخی بروجردی ها که یکی دیگر از عمارتهای معروف کاشان است ،نیز ماجرای جالبی دارد.
داستان از این قرار بوده که حاج سید حسن بروجردی که از بازرگانان معتبر کاشان و از تاجران فرش بوده ، برای پسرش از دختر حاج جعفر طباطبایی که صاحب خانه ی طباطبایی بوده خواستگاری کرد. خانواده ی عروس ، شرط ازدواج را تهیه ی خانه ی مجلل در شان خانواده تعیین کردند. خانه ی بروجردی ها حاصل آن شرط و عهد است.
خانه ی عباسی ها نیز از جمله عمارتهای دیدنی کاشان است که در محله ی سلطان امیر احمد قرار دارد. این خانه نیز در شمار خانه های مجموعه ای است و در پنج حیاط مرتبط به هم متناسب با شرایط اقلیمی شان ساخته شده است.
طبقه ی پایین خانه که شامل سرداب و حوضخانه و اتاقهای تابستانی است، چندین درجه حتی تا پانزده درجه خنکتر از طبقات بالایی است. قوسهای معروف به شاخ بزی و نقاشیهای منحصر بفرد در ایوانهای خانه، سقفهای نقاشی شده و تالارها با گچ بری های مشبک رنگی و آینه کاری،به راستی زیبا و دیدنی هستند. خصوصیت متقارن بودن ساختمان و اینکه از بیرون ساختمان حتی نقطه ای به داخل ساختمان دید ندارد، در تمام ساختمانهای باشکوه کاشان مشترک می باشد.
حمام سلطان امیر احمد، بنای باشکوه بعدی بود که بازدید کردیم. اهالی محل، این بنا را متعلق به دوره ی سلجوقیان می دانند که در دوره ی قاجار مرمت شده است. دیدنی ترین قسمت حمام،سربینه و گرمخانه است.
سربینه، یا همان رختکن ،فضایی هشت ضلعی است که هشت ستون ، آن را از فضای میانی که محل رفت و آمد است جدا می کند. حوض هشت گوش زیبایی نیز در وسط صحن حمام قرار دارد. تزیینات بسیار زیبای سقف و ستونها خیره کننده هستند.
حمام کوچکی نیز دقیقا با خصوصیات حمام اصلی در کنار آن وجود دارد. خزینه ی حمام ، برخلاف خزینه های قدیمی دیگر شهرها، فقط محلی برای قرار دادن دیگ بزرگ روی آتش و گرم کردن آب بود و جایی مانند استخر برای غوطه ور شدن در آب وجود نداشت.
پشت بام حمام نیز از جاهای بسیار دیدنی بود که برای هواگیری و نورگیری کلاهک هایی ساخته شده بود که بی شباهت به سفینه های فضایی نبودند.
بقعه ی سلطان میراحمد نیز در کنار خانه های تاریخی طباطبایی، بروجردی و عباسیان قرار دارد و گنبد مخروطی شکل زیبایی دارد که با کاشی معرق تزیین شده است. پنج جفت در منبت کاری شده از اشیای نفیس این بقعه می باشد.
شهر زیرزمینی نوش آباد ( نوش آباد از ریشه ی انوشه به معنی بی زوال و جاویدان است) ،در شمال شهر کاشان از دیدنی ترین قسمتهای کاشان است که با دیدنش با تمام وجود به توان و استعداد پیشینیان در این سرزمین می بالم. این شهر زیرزمینی که محلی ها به آن "اویی" میگویند ، به راستی رازی در دل زمین است. از تعداد زیادی پله که ورودی اب انباری است پایین می رویم تا سفرمان را در اعماق زمین شروع کنیم.
این شهر زیرزمینی از منحصربفردترین شهرهای زیرزمینی جهان است که به صورت دستی حفاری شده و به دوران پیش از اسلام ، در زمان ساسانیان وحدود 1500 سال پیش برمی گردد.البته تا دوره ی قاجار هم مورد استفاده قرار می گرفته است.
در سال 1383 وقتی یکی از ساکنان نوش آباد در حال حفر چاه در حیاط خانه اش بود،این شهر زیرزمینی خیلی اتفاقی کشف شد.
آنجا به منظور حفاظت ساکنان شهر در جنگها و غارتها به ویژه حمله ی مغول استفاده می شده.
این شهر در سه طبقه در زیر زمین با عمق بین 4 تا 18 متر ساخته شده و به دلیل پیچیدگیهای بسیار زیاد شهر، هنوز به طور کامل کشف و بررسی نشده ، ولی گمان میرود حدود پانزده هزار متر مربع وسعت داشته باشد.
طبقات مختلف آن توسط چاههایی به هم مرتبط شده اند. در دهانه ی هر چاه، دریچه ای سنگی مانند سنگ آسیاب و تعدادی قلوه سنگ وجود دارد که در مواقع خطر یا ورود دود یا هوای آلوده به طبقات، با تخته سنگ، دریچه را مسدود می کردند و از سنگهاهم به عنوان ابزار مبارزه با دشمن استفاده می کردند.
راههای ورودی این پناهگاه، در محلهای پر رفت وآمد شهر مانند بازار، مساجد و قنات ها قرار داشته تا مردم به راحتی به آن دسترسی داشته باشند. ورودی های آن نیز به طرز ماهرانه ای پوشانده می شدند تا اثری از آنها دیده نشود.
طبقه ی اول در واقع دالان هایی بوده برای گم کردن راه تعقیب کنندگان احتمالی و طبقه ی دوم و سوم محل پناه گرفتن و زندگی در مواقع خطرو ذخیره ی آذوقه بوده است.
راهروهای پیچ در پیچ اتاقهای کوچک و بزرگ و تله هایی به شکل چاههایی که روی آنها پوشانده شده بود تا قابل تشخیص نباشند، و ساکنانی که آرام و ساکت پنهان شده بودند، همه و همه در انتظار ورود مهاجم بودند تا در تله ای گرفتار شود.
و دشمن ، شگفت زده از اینکه چگونه است که در روی زمین اجاق ها همه گرم است و دیگهای غذا می جوشند ولی هیچ جنبنده ای در شهر نیست!
فضای داخلی شهر، شامل راهروهای تنگی که فقط یک نفر میتوانسته از آن عبور کند و
اتاقهای متعددی را که محل اسکان خانواده ها بوده، بهم متصل می کرده، طاقچه هایی برای قرار دادن اشیا، سکوهایی برای نشستن، محل های نگهداری چراغهای پیه سوز، تله هایی که به منطور گیرانداختن دشمنان در صورتی که به داخل شهر راه یافته باشند و همینطور توالت هایی که روی آنها را با خاک و خاکستر میپوشاندند و در مواقع مناسب تخلیه می شدند، فضاهایی در بدنه ی دیوارها برای استتار افراد، سیستم تهویه ، راههای ورودی و خروجی و پیش بینی تمام نیازهای دفاعی در این شهر، همه و همه نشانگر هوش و استعداد خاص سازندگان آن می باشد.
نکته ی جالب دیگر، ساختن دیواره های شهر در کنار جریان های آب قنات می باشد تا هوای خنک در آن جریان پیدا کند.
البته بزرگترین رازی که در دل "اویی" وجود دارد، سیستم تهویه ی آن است که به وسیله کانالهایی ورود و خروج هوا را ممکن کرده است به طوری که به راحتی میتوان در اعماق زمین نفس کشید.
لیدرمان دلیل اینکه این شهر به "اویی" معروف شده را اینطور توضیح داد :
در گویش کاشانی "اوی" واژه ای است که به جای "آهای" در فارسی وجود دارد، و به دلیل ساختار تو در تو و تاریک بودن شهر زیرزمینی، در قدیم افراد برای پیدا کردن یکدیگر همدیگر را با صدای بلند با لفظ "اوی" صدا میکردند.
نظریه ی دیگری هم وجود دارد که معتقدند برای کندن شهر زیرزمینی ،با دلو خاک را به سطح زمین می آوردند و چون مسیر کندن طولانی بوده، شخصی که روی زمین مسؤل خالی کردن دلو بوده، با شنیدن صدای "اوی" ، سطل را با بالا میکشیده و خاک را خالی می کرده .
به سمت منطقه ی فین حرکت کردیم.
حمام فین در باغ فین کاشان معروف به باغ شاه یکی از معروفترین مکانهایی در کاشان است که گردشگران به دیدن آن می روند و این به علت علاقه ای است که به امیرکبیر ،صدراعظم زمان ناصرالدین شاه که اقدامات ارزنده ای را در جهت اصلاحات در ایران انجام داد، دارند. امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه در حمام فین به قتل رسید.
در مرکز باغ زیبای فین که قدمت آن به دوران صفویه می رسد، کوشک صفوی قرار دارد که شامل عمارت و حمام میباشدو بعدها کوشک قاجاری نیز به آن اضافه شده.
تندیس هایی از امیرکبیر و محافظان وهمینطوراز قاتل امیرکبیرو بازسازی صحنه ی قتل در حمام وجود دارد.
وجود تقارن و استفاده از عنصر آب در تمام باغهای ایرانی اهمیت خاصی دارد.
با وجودی که باغ بسیار زیبایی است و جویها و حوض های متعدد با جوشش فواره های آب، بسیار دیدنی هستند ولی از تصور کشته شدن امیرکبیر درحمام این باغ ، نمیتوانم به خوبی ازدیدن زیباییهای باغ لذت ببرم.
بازدید بعدی تپه های سییَلک بود که تا چندین ساعت بعد از دیدن آن، شگفت زده، غرق در افکار خودم درباره ی تمدنی با این قدمت بودم.
این محوطه ی باستانی در جنوب غربی کاشان در منطقه ی فین کاشان واقع شده و قدمت آن به هفت هزار سال پیش برمیگردد.
سییَلک اولین تمدن شهرنشینی ایران مرکزی می باشد. پنج هزار و پانصد سال پبش از میلاد، مردم غارنشین فلات ایران ، به دنبال دگرگونی هایی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود آمده، به دشتها روی آوردند و سبک زندگی تازه ای را شروع کردند و تمدن آنها نسبت به قبل ، پیشرفت بسیاری داشته است.
تپه سییلک در واقع زیگورات یا نیایشگاه مردم باستانی بوده که از گل رس و سفال ساخته شده و در سال 1310 شمسی کشف شده. بعد از انتقال تعداد زیادی از اشیاء کشف شده از این تپه به موزه ی لور، کارشناسان متوجه قدمت بسیار این آثار شدند.
سفالهای چند هزار ساله که از اطراف تپه کشف شده اند، همچنین کوره های ذوب فلزات در بخش جنوبی تپه و ابزار و وسایلی که با فلز ساخته شده اند، و پیدا شدن دوک های ریسندگی و بافندگی ، نشان از تمدنی بی نظیر و غیر قابل تصور در آن زمان دارد.
نقاشی ها و تصویر پرندگان و حیوانات که با اکسید آهن بر روی ظروف سفالین ظریفی که کشف شده ، ثابت می کند که ایرانیان در این صنعت ، پیشتاز و سرآمد اقوام دیگر بوده اند. اسکلت هایی که مربوط به دختر بچه ای ده ساله و مردی سی و پنج ساله بود، در داخل حفاظ شیشه ای بر روی قسمتی از تپه های سییلک خودنمایی میکردند.
مردم سییلک در ابتدا مردگان خود را در نزدیکی اجاق خانه ی خود در عمق پانزده تا بیست متری دفن میکردندو بدن آنها را با گِلِ اُخرا رنگ می کردند و وسایلی را همراه آنان به خاک می سپردند. ولی بعدها مردگانشان را در شهر مردگان خارج از محل زندگیشان به خاک می سپردند. باور زنده شدن مردگان بعد از مرگ،از نخستین باورهای فلسفی ایرانیان بوده . آنها مرگ را تولدی دیگر می دانستند و بنا بر این عقیده، درگذشتگان خود را به شکلی که جنین در شکم مادر قرار دارد، با دست و پاهای جمع شده به روی سینه ، به خاک می سپردند تا به همان گونه که به این دنیا آمده اند، به دنیای دیگر وارد شوند.
بعد از بازدید از تپه های سیيلک با کوله باری از اطلاعات جالب و شگفت انگیز به محل اقامتمان برگشتیم.
دیدن فروشگاههای صنایع دستی درسرای عامری که بیشتر منسوجات و فرش بودند، خالی از لطف نبود.
شکوه اتاق های عمارت ، که با سلیقه ی خاصی تبدیل به مکانی بی نقص برای استراحتی عالی برای گردشگران شده بود، به حدی است که شب بعد از بازدید های فراوان وپیاده روی های طولانی و با وجود خستگی، دلم نمی امد حتی لحظه ای چشمانم را به روی این همه جلال و شکوه ببندم.
صبح روز بعد ،از هیجان دیدن جاهایی که دیروز دیده بودم و فکرش را هم نمیکردم که تا این حد برایم جالب و جذاب باشد، از قبل از روشن شدن هوا،در بالکنی که مشرف به ایوان شاه نشین سرای عامری ها بود، شاهد روشن شدن هوا و محو زیباییهای این ساختمان قدیمی بودم ، در حالیکه با شنیدن نغمه ی پرنده ها در آن باغ زیبا واقعا دلم میخواست زمان در همانجا متوقف بماند.
بعد از صرف صبحانه در هتل، به سمت قمصر به راه افتادیم.
البته به مراسم گل چینی و استشمام عطر مست کننده ی گلها که در ساعات قبل از طلوع آفتاب ، هنگام چیدنشان به اوج خود می رسد، نرسیدیم.
هنگامی که به مزارع گل محمدی که به گویش خودشان گلستونه میگفتند ، رسیدیم، تقریبا هیچ گلی بر روی شاخه ها نمانده بود ولی آنطور که میگفتند، تا صبح روز بعد دوباره شاخه ها مملو از گلهایی می شود که آن موقع غنچه های بسته بودند.
ولی با این وجود، گلهای چیده شده ی همان روز را در کنار مزرعه ی گلها می فروختند. بعداز آن به خانه ای رفتیم که گلابگیری در آن به روش سنتی انجام می شد. صاحب خانه طرز تهیه ی گلاب یک آتشه و دو آتشه را برایمان توضیح داد.
شانس آوردیم که در زمانی که آنجا بودیم ، شاهد یکی از مراسم زیبای خودشان به نام گل غَلتان هم بودیم.
آیین بومی و سنتی گل غلتان نوزادان، ریشه در باورهای قدیمی مردم این دیار دارد، و هدف آن را دفع آفات و امراض و حساسیت های پوستی و فصلی می دانند.
بُقعه ی شاهزاده ابراهیم ، محل دیدنی دیگری بود که هنگام گشت و گذار در کوچه های قمصر به آن رسیدیم.
مقصد بعدیمان روستای ابیانه بود.
روستای زیبای ابیانه در چهل کیلومتری شمال غربی نطنز قرار گرفته و به علت بالا بودن از سطح دریا و قرار گرفتن در دامنه ی کوه کرکس، آب و هوای خنکی دارد.
اهالی روستا به آن "ویونه" و خود را "ویانه ای" می نامند و به زبان فارسی کهن ، به گویش پهلوی اشکانی ،صحبت میکنند که برای اهالی دیگر قابل فهم نیست. خانه های روستای ابیانه، به شکل پلکانی بر روی دامنه ی پرشیب بنا شده است ، طوری که پشت بام خاته های پایینی، حیاط خانه های بالایی هستند. خانه های این روستا در نهایت سادگی و زیبایی هستند و نمای آنها با خاک سرخ محلی که معدن آن نزدیک روستا است پوشیده شده است. خانه ها شامل ایوان بلند در ضلع شمالی بنا و اقامتگاه تابستانی و زمستانی هستند.جلوی بیشتر خانه ها، دو سکوی بزرگ و پهن قرار دارد. همانند بودن ساختمانها، یکسانی پنجره های چوبی مشبک،نقش های هندسی در خانه ها و از همه جالب ترلباسهای یکدست و همانند مردم این دیار، نشانه ی اصالت فرهنگ ایرانی و پایبندی آنان به رسوم کهن است.
مسجد جامع ابیانه از جمله بناهای تاریخی این روستا است. مراسم عاشورا تاسوعا در ابیانه با شکوه خاصی برگزار میشود و مردم از سراسر کشور برای شرکت در این مراسم مهمان این روستا هستند.مراسم جغجغه زنی که از زمان ایران باستان به جا مانده فقط در ابیانه زنده مانده است. در ابیانه کوچه ی بن بست وجود ندارد و همیشه راهی برای رفتن و آمدن باز است .
مردمان هنرمند این روستا به اصالت تاریخ و یاداور نیاکانی آگاه و پرتلاشند که از دوره ی ساسانیان تا به حال، اصالت خود را به خوبی حفظ کرده اند.
کوچه پس کوچه های این منطقه، گویی راهی است به تاریخ دوردست که بوی اساطیریش مستت میکند و میخواهد هنوز بماند و بماند.
دل کندن از این روستا با آب وهوای بینظیر و منظره های فوق العاده اش واقعا سخت است ولی چه کنیم که وقت سفر اندک است.
بماند اینکه در این فرصت اندک، حسرت دیدن نیاسر و چاه معروف چال نخجیر و آتشکده ی نیاسر و آبشار زیبای آن و همینطور روستای مشهد اردهال که آرامگاه سهراب سپهری در آنجاست، بر دلمان ماند.
به قول سهراب:
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
تورهای ایران
دوست فاینداتور، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
(پس از تایید، نمایش داده می شود.)