سفرنامه شانگهای چین
۱۳۹۸/۰۶/۲۰چندی پیش با خانم جواهری هم قدم شدیم و خاطراتش را از سفر به کشور زیبا و رنگارنگ چین شنیدیم، اینبار میخواهیم در این بخش از سفرنامههای فاینداتور ادامهی سفر این جهانگرد خوش ذوق را دنبال کنیم. از بخش سفرنامه چین یا سفرنامه پکن میتوانید قسمت های پیشین تجارب خانم جواهری را ببینید، تا اینجا پیش رفتیم که قصد سفر از پکن به شانگهای را داشتند؛ در ادامه با فاینداتور همراه باشید.
10 جاذبه برتر چین
میدان تیان آنمن چین
5 فستیوال معروف چین
آغاز سفرنامه شانگهای چین
پرواز از پکن به شانگهای دو ساعت و نیم طول می کشد. البته این مسیر 1030 کیلومتری را میتوان با قطارهای سریع السیر چین هم که در دنیا بی نظیرند با سرعت 465 کیلومتر در ساعت، در کمتر از پنج ساعت طی کرد. شانگهای به معنی شهر روی آب، مشهور به جنگل آسمانخراشها، شهری، پر زرق و برق و دیدنی و لبریز از جمعیت است. شانگهای که به آن لقب نیویورک شرق را هم داده اند، پل ارتباطی بین چین و جهان و قلب تپندهی اقتصاد چین است. در شانگهای سعی شده در کنار زندگی مدرن، سنتهای قدیمی اهالی شانگهای هم حفظ شود. شانگهای در ساحل دریای چین قرار دارد و به همین خاطر، تابستانهایش گرم و بسیار شرجی است.
در فرودگاه شانگهای لیدر محلی دیگری به استقبالمان آمد که تقریبا فارسی هم بلد بود. بدون همراهی آیسیس، هماهنگی برنامه ها به این خوبی تقریبا غیرممکن بود. بعد از رسیدن به هتل و تحویل اتاقها و کمی استراحت، با تاریک شدن هوا، قرار شد با کشتی در امتداد منطقهی باند بر روی رودخانهی هوانگ پو که اصلی ترین رودخانهی شانگهای است به دیدن شهر برویم.
نورپردازیهای ساختمانهای غول آسای شانگهای در شب به راستی خیره کننده بود و به هر طرف نگاه می کردی ساختمانی بسیار مدرن و بلند دیده می شد. جنگل آسمانخراشها لقب بسیار خوبی برای این شهر است. نکتهی باور نکردنی این است که همهی اینها در کمتر از سه دهه ساخته شده اند.
در قسمتی از شانگهای که قبلا مستعمرهی فرانسه بوده، ساختمانهایی به سبک ساختمانهای پاریس ساخته شده اند که این منطقه به نام پاریس کوچولو معروف و در شب فوق العاده دلفریب است. برج مروارید شرق یا همان برج تلویزیونی هم چراغهایش مدام تغییر رنگ می دادند. تعداد زیادی قایق در رودخانه در رفت و آمد بودند و آنها هم چراغانی شده بودند.
روز دوم سفر به شانگهای | برج مخابراتی چین
برای روز دوم سفر به شانگهای برنامه های زیادی داشتیم. قرار بود اول به دیدن برج تلویزیونی شانگهای برویم. برج مروارید شرق که از خیره کنندهترین جاذبه های شانگهای است از سه گوی اصلی تشکیل شده که قسمتهای مختلف برج را از هم جدا می کند. البته در کل یازده گوی در این برج قرار دارد که هر چه به بالای برج نزدیکتر می شوند اندازهی گوی ها هم کوچک و کوچکتر می شود. این برج، پنجمین برج مخابراتی دنیاست و بعد از آن برج میلاد تهران قرار دارد. گوی بزرگ پایینی در ارتفاع 90 متری سطح زمین، گوی وسطی در 267 متری و گوی بالایی در ارتفاع 350 متری قرار دارد. با آسانسور پر سرعتی به طبقه ای که گوی وسطی در آن قرار داشت، رفتیم.
قسمت هیجان انگیز این بود که قسمتی از دور تا دورِ کف ِگوی دوم، شیشه ای بود و می توانستیم در حالی که زمین را از این ارتفاع زیر پایمان میبینیم روی آن راه برویم و عکسهای قشنگی بگیریم. برخلاف آنچه فکر میکردم اصلا کار وحشتناکی نبود.
در عکسهایی که قبلا دیده بودم، قسمتی از کوهستان تیان من در شهر جانگ جیا جیه با مناظر طبیعی بینهایت رویایی، در ارتفاع دوهزار متری به وسیلهی یک گذرگاه شیشه ای قابل عبور است که همیشه دلم می خواست اینکار را تجربه کنم. با راه رفتن بر روی کف شیشه ایِ گوی برج مروارید، آرزوی رفتن به کوهستان تیان من که به کوهستان آواتار هم معروف است، دوباره در دلم زنده شد.
حالا به خوبی متوجه واژهی گردشگری در ارتفاع می شوم که چند سالی است سرمایه گذارهای چینی برای جذب توریست، شروع به توسعهی جاذبه های گردشگری کرده اند که همه در یک ویژگی مشترک اند: همه در نقاط مرتفع ساخته شدهاند و سعی در القای حس هیجان و ترس دارند...
بعد از آن به دیدن موزهی تاریخ شانگهای رفتیم که در طبقهی همکف برج قرار دارد و شامل هزاران اثر تاریخی و مجسمههای مومی و ماکت هایی از سازه های معماری و بازگو کنندهی تاریخ شهر است.
سفرنامه شانگهای | کارخانه ابریشم چین
کارخانهی ابریشم مقصد بعدیمان بود. سالهای سال چینی ها تنها صادرکنندگان ابریشم خام و پارچه های ابریشمی بودهاند. یکی از معروفترین مسیرهایی که تجارت این کالا را از طریق آن انجام می دادند، راه ابریشم نام داشت که از ایران نیز عبور می کرد. چینی ها درآمد سرشاری از صادرات ابریشم به کشورهای بزرگی مثل ایران، هند و روم به دست آوردند. ارزش ابریشم تا حدی بود که آن را هم وزن طلا قیمت گذاری می کردند. ماجرای کشف ابریشم هم داستان جالبی دارد که البته چند روایت در مورد آن گفته میشود.
به یکی از این روایتها، روزی ملکه سی لینگ شی که بسیار باهوش و مقتدر بوده، در باغ زیبای قصر مشغول نوشیدن چای بود که ناگهان پیلهی سفیدی از روی برگ درخت توت به درون فنجان او افتاد. ملکه سعی کرد پیله را به سرعت خارج کند اما چون چای داغ بود، اینکار کمی طول کشید و هنگامی که توانست آنرا با دست بگیرد متوجه شد که رشته های بسیار ظریفی از پیله در فنجان ایجاد شده است. ملکه آنها را اینطور شاعرانه توصیف کرده: رشته هایی مانند باد، مانند نور و مانند یخ یعنی ابریشم.
ابریشم، ملکه را به فکر بافت پارچه ای ظریف انداخت که بتواند از آن لباس زیبایی برای امپراطور بسازد. لباسی که در هیچ کجای دنیا مانند آن پیدا نشود. به این ترتیب پرورش کرم های ابریشم بر روی درخت های توت باغ و تهیهی ابریشم از آنها در قصر شروع شد و صنعت گرانبهای تولید ابریشم پایه گذاری شد و ملکه سی لینگ شی الهه کرم های ابریشم لقب گرفت. تا حدود سه هزار سال نحوه پرورش کرم ها و تهیه ابریشم از پیلهی آنها مانند رازی در دربار چین باقی ماند و برملا کردن این راز مجازات مرگ داشت.
تا اینکه به روایتی یکی از شاهزاده های چینی با یک شاهزادهی هندی ازدواج کرد و برای اثبات وفاداریش چند تخم کرم ابریشم را در لابه لای موهای خود پنهان کرد و به هند آورد و به این صورت راز تولید ابریشم برملا شد.
البته روایات دیگری هم وجود دارد که ژاپنی ها جزو اولین کسانی بودند که به این راز پی بردند و بعد از آن هنرِ به دست آوردن ابریشم در تمام جهان شناخته شد. امروزه ابریشم ایتالیایی به لحاظ زیبایی و کیفیت، بهترین نوع ابریشم در جهان است.
مراحل تولید آن که در کارخانهی ابریشم توضیح دادند به این صورت است که بعد از اینکه کرم ابریشم حدود پانصد تخم بر روی برگ درخت توت می گذارد، بعد از ده روز لارو کرم ابریشم از آن تخم ها بیرون می آید و از برگهای توت تغذیه و رشد می کند. بعد از حدود یک ماه، کرم ابریشم شروع به ریسیدن پیله در اطراف خودش می کند. در طول سه شبانه روز به طور پیوسته مایعی را از غده ای در دهانش ترشح میکند که به محض بیرون آمدن سفت می شود.
کرم تا دو سه روز بعد از تشکیل پیله تبدیل به شفیره می شود و در آن وقت پیله ها را درون آب جوش می اندازند و شفیرهها از بین می روند. در داخل بعضی پیله ها یک کرم و در داخل بعضی دو کرم قرار گرفته اند.
پیله هایی که از یک کرم تشکیل می شوند سر و ته مشخص دارند و در بافت پارچه از آنها استفاده می شود. در حالی که پیله هایی که دو کرم دارند مثل یک کلاف سردرگم هستند و از آنها برای تهیهی بالش و پتو استفاده میکنند.
پیله ها را در آب گرم می اندازند و به وسیلهی ماشین های مخصوصی باز می کنند و بهم می ریسند و نخ ابریشمی به دست می آید. از شفیرهی کرم ابریشم هم برای تهیهی مواد دارویی و آرایشی استفاده می کنند.
به طور متوسط برای تهیهی یک کیلو ابریشم خام 4500 پیله لازم است و هر پیله می تواند تا هزار متر نخ تولید کند!
اگر با چشم خودمان ندیده بودیم باور نمی کردیم که چه طور بعد از در آوردن شفیره ها از پیله های دوتایی و کشش پیله بوسیلهی دستگاههای سادهی مخصوصی، آنها تبدیل به پتو یا بالش می شوند. خودمان هم اینکار را تجربه کردیم.
اطراف پیله های خیس خورده را که روی دستگاه ساده ای به آن چند مرحله کشش داده بودند، همگی با هم روی یک میز بزرگ مربع شکل از جهات مختلف می کشیدیم تا کلاف ابریشم به شکل میز در بیاید و با قرار دادن لایه های مختلف روی هم، پتو با وزنهای مختلف درست می شود که بسته به وزن آن قیمتهای متفاوتی داشت.
لباسها و روتختی های ابریشمی در این کارخانه، که از پارچه با تاروپود در هم تنیده شدهی ابریشم تولید شده بودند قیمتهای بسیار نجومی داشتند ولی قیمت پتوها و بالش ها به نسبت قابل قبول تر بود.
از آنجا که تجربهی بسیار خوب لیدرمان را در سالیان سال استفاده از این پتوها و بالش ها شنیده بودیم، تعدادی خریداری کردیم. هنگام تحویل بالش ها و پتوها، چون حجم زیادی را می گرفتند، آنها را در بسته بندیهای کیف مانندی وکیوم کردند که جای بسیار کمی را بگیرد تا در موقع پرواز راحت باشیم.
سفرنامه شانگهای | باغ یو
بازدید بعدی باغ یو (یویوآن) بود. باغ یو یکی از زیباترین باغهایی است که تا حالا دیده بودم. معماری خاص و سبک هنری باغ یو بسیار چشم نواز بود. این باغ هدیه ای از طرف یک افسر عالی رتبهی دولتی به والدینش برای قدرشناسی از آنان و رضایت و خوشحالی آنها است. یو هم به همین معنی است و مسلما هر کسی در این باغ میتواند لحظات شادی را با رضایت بگذراند. البته در طول سالیان سال به خاطر خرابی هایی که بلایای طبیعی یا جنگها، مخصوصا جنگ های تریاک (که بعد از آن یکی از ننگین ترین قراردادهای بین انگلیس و چین اتفاق افتاد که به موجب آن قرارداد، تجارت تریاک آزاد شد و انگلیسیها در ازای خرید چای از چین، به آنها تریاک می دادند)، برسر آن آورده بودند چندبار بازسازی در آن انجام گرفته است.
آلاچیقها، صخره ها با اندازه ها و شکلهای متفاوت در میان سرسبزی و استخرهای پر از ماهی های قرمز بزرگ که طولشان از نیم متر هم بیشتر است، جذابیت خاصی دارند.
بازار یویوان در قسمت جنوبی باغ یو، بازاری بسیار سرزنده و دیدنی ست که با قدم زدن در آن، انگار به صد سال پیش سفر کرده اید. بازار یویوان پر است از سوغاتی های ریز و درشت که برای خریدشان نباید چانه زدن را فراموش کنید و همینطور خوراکی های متنوع چینی و حتی فست فود.
سفرنامه شانگهای | خیابان نانجینگ
از بازار یویوان به سمت خیابان نانجینگ حرکت کردیم که معروفترین و لوکس ترین خیابان پیاده روی شانگهای است و قدم زدن در آن بدون قصد خرید هم لذتبخش است. نانجینگ به عنوان طولانی ترین پیاده راه خرید دنیا، دنیایی است از لوازم الکترونیکی و دیجیتال تا پوشاک و کیف و کفش و غذاهای اصیل چینی. با اینکه بیشتر فروشگاهها برندهای معروف هستند و بسیار گران، ولی کسانی که اهل خرید باشند با صرف زمان کافی، حتما چیزهای مناسبی هم برای خرید پیدا می کنند.
سفرنامه شانگهای | شهر هانگزو
روز بعد وقت آزاد بود و برنامه ای با تور نداشتیم. از قبل از سفر در مورد شهر هانگزو زیاد شنیده بودم وخیلی دوست داشتم سری هم به آنجا بزنیم. به عنوان تور اختیاری، تور رفتن به هانگزو را تهیه کردیم و صبح زود با اتوبوس به سمت آنجا راه افتادیم.
هانگزو 180 کیلومتر با شانگهای فاصله دارد و در دلتای وسیع رودخانهی یانگ تسه قرار گرفته است. قدمت شهر هانگزو به هزاران سال می رسد. هانگزو پر از مزارع سرسبز چای هم هست و به خاطر وجود دریاچهی غربی (وِست لِیک) سرسبزی و هوای بی نظیری دارد. هانگزو زمانی پایتخت امپراطوری چین و بعد از آن مهمترین تفریحگاه امپراطوران پکنی بوده است.
می گویند زنان هانگزو بسیار زیبا هستند و برای همین امپراطور برای انتخاب همسر به هانگزو می رفته است. با وجود قدمت زیاد این شهر، در دودههی گذشته که توجه زیادی به بازسازی و زیباسازی شهرهای چین شده، هانگزو هم که از مهمترین شهرهایشان است دستخوش تغییرات زیادی شد و توانسته اند به خاطر آب و هوا و سرسبزی اش تا حدی آن را به سبک سنگاپور که از نظر طبیعت و همینطور اصول شهرسازی در دنیا بی نظیر است، نزدیک کنند.
خیابانهایی که به گفتهی لیدرمان در کمتر از یکی دوماه، چنان ساخته می شوند که گویی چندین و چند سال است که وجود داشته اند. حتی درختان بزرگ و سرسبز را از جاهای دیگر به این خیابانها منتقل کرده اند طوریکه اگر کسی نداند برایش باور کردنی نیست که اینها از اول اینجا نبوده اند. برای حفاظت از درختان هم تا وقتی که ریشه شان حسابی در خاک محکم شود، با چند چوب گارد محکمی اطراف آن درست می کنند.
با قایق به وسط دریاچهی زیبای وِست رفتیم. می گویند طلوع و غروب خورشید در این دریاچه رویایی است و الهام بخش نقاشان بسیاری بوده است. گلهای نیلوفر آبی در اطراف آن زیبایی بی حدی به آن داده اند. وسعت دریاچه شش کیلومتر مربع است و توسط تپه ها و معابد قدیمی و تعداد زیادی گذرگاه و جزیره های مصنوعی احاطه شده است که در پس هر کدام افسانه های زیبایی نهفته است مثل افسانهی جنگ بین اژدهای یشمی و ققنوس طلایی، همین طور افسانهی مار بانوی سفید، که با جستجو در اینترنت میتوانید از خواندنشان لذت ببرید.
پل شکسته هم که در بیشتر داستانها و افسانه های چینی در روایت عاشقی ها جایگاه خاصی دارد در این دریاچه واقع شده است. اگر پشت اسکناس یک یوانی را ببینید طرح سه پاگودای درون دریاچهی وست هانگزو را نشان می دهد که ما سوار بر قایق از نزدیک پاگوداها را دیدیم. پاگودا از بناهای مذهبی بوداییان است.
در پانزدهم اگوست هر سال، وقتی ماه کامل در آسمان دیده می شود، مردم قایق کرایه می کنند و به این محل می آیند و در پاگوداها شمع روشن می کنند تا شاهد 33 ماه کامل باشند. یک ماه در آسمان است و انعکاس آن می شود دوماه. از طرفی هر یک از این سه پاگودا پنج سوراخ دارند که با هم میشود پانزده تا و با انعکاسشان در آب می شود سی تا که با دو تا ماه قبلی میشود32 تا. قلبِ فردی را هم که شاهد این ماجراست یکی در نظر می گیرند و بنابراین 33 ماه کامل را مردم در یک شب درک می کنند. برای همین عدد 33 برای بوداییان عددی مقدس است.
جالب است بدانید اولین بار مارکوپولو از زیباییهای بی همتای این شهر که به شهر ابریشم معروف است، تعریف کرده و آنجا را شهر بهشتی و زیباترین شهر دنیا توصیف کرده است. چای لانگ جینگ یا همان چای اژدهای هانگزو هم بسیار معروف است که قدیمی ترین و محبوبترین چای در چین است.
سفرنامه شانگهای | شوی سلسله سونگ
بعد از قدم زدن در پارک ملی هانگزو و مبهوت شدن از زیبایی های غیر قابل توصیفش، برای دیدن شوی سلسلهی سونگ به شهرکی رفتیم که در هر گوشهی آن رقص و موسیقی و نمایش و حتی مراسم آب بازی برپا بود.هانگزو پایتخت سلسلهی سونگ بوده و به خاطر تاریخ کهن این شهر، افسانه های زیادی در آن شکل گرفته است. در این نمایشِ واقعا بی نظیر، افسانه ها و تاریخ و طبیعت و داستان عاشقی پیشینیانشان را با زیبایی وصف نشدنی بدون هیچ کلامی روایت می کنند.
نمایشی فوق العاده که نظیر آن را در هیچ جا ندیده بودم و با اختلاف بسیار زیاد از تمام نمایشهایی که دیده بودم جذابتر بود...
یک روز، فرصت بینهایت کمی برای لذت بردن از زیبایی های هانگزو بود. ولی طبق معمول دلم را به آرزوی سفری دوباره، البته در هوایی مناسب تر، خوش می کنم.
نزدیک نیمه شب بود که از هانگزو به شانگهای برگشتیم. چون روز بعد هم روز آزاد بود و برنامهی گروهی نداشتیم، بعد از یک خواب کافی، تصمیم گرفتیم از بین چند گزینه ای که برای گذراندن روز چهارم در شانگهای داشتیم، گزینه ی مناسبی را انتخاب کنیم.
یکی از انتخابها رفتن به دیزنی لند شانگهای بود که تعریف بسیاری از آن شنیده بودیم ولی با توجه به تعطیلی مدارس و شلوغ بودن آنجا و گرمای هوا و اینکه باید مدت زیادی را در صف بازیها می گذراندیم، با انتخاب این گزینه احتمالا خیلی بیشتر از لذت بردن، اذیت میشدیم و خستگی برایمان می ماند. جای شکرش بود که بچه ها هم اصرار زیادی نکردند.
یکی دیگر از گزینه ها هم موزهی مادام توسوی شانگهای بود که در چند کشور دیگر هم وجود دارد و تقریبا همه شبیه هم هستند. باغ وحش شانگهای هم گزینهی دیگری بود که فقط دیدن پانداهایش برایمان جدید و جالب بود که آن هم به خاطر احتمال اینکه پانداهای تنبل در ساعتی که ما به آنجا میرسیم خواب باشند، از لیست انتخاب حذف شد. بنابراین با خیال راحت، موزه ی علوم و تکنولوژی را انتخاب کردیم که مخصوصا برای بچه ها جذابیت زیادی دارد.
سفرنامه چین | موزه علوم و تکنولوژی چین
با اطلاعاتی که از لیدرمان گرفته بودیم و نقشهی متروی شانگهای در دست، با یکبار عوض کردن خط مترو خودمان را به موزه رساندیم.این موزه که در قسمت پودانگ شانگهای قرار گرفته، برای هر سلیقه ای چیزهای دیدنی دارد. ساختمان موزه با معماری مدرن و فوق العاده زیبایش از همان اول مجذوبمان کرد. دخترم عاشق قسمت حیات وحش و طبیعت شده بود و از دیدن جانوران قاره های مختلف در محیطی که شبیه محیط واقعی زندگیشان بود، سیر نمی شد.
در نگاه اول فکر کردیم جانوران طبیعی و تاکسیدرمی شده اند ولی بعد متوجه شدیم همهی آنها را مصنوعی درست کردهاند. باور کردنی نبود که با چه مهارتی و چقدر هنرمندانه جانوران را اینقدر به حالت و اندازهی طبیعی ساخته اند! میتوان گفت چینی ها خدای کپی کردن بر روی زمین هستند.
پسرم هم جذب قسمتهای دیگری مثل بخش فضا نوردی و ماهواره ها و ارتباطات و رباتیک شده بود. خوشحال از اینکه برنامهی خوبی در این روز ریخته بودیم روز چهارم شانگهای را هم سپری کردیم.
در راه برگشت به هتل، دیدن روش سنتی و ساده ای که شهرداری شانگهای برای از بین بردن پشه ها و مگس ها، که در آب و هوای گرم و شرجی تابستان های شانگهای اصلا هم دور از انتظار نیست، خیلی جالب بود و چقدر هم خوب جواب داده بود!
سبدهای توری استوانه ای شکلی که انتهای آن سوراخی بود بر روی پایه هایی در باغچه های اطراف پیاده روی هتل، که یکی از مهمترین دانشگاههای شانگهای هم در آن خیابان قرار داشت، به چشم می خوردند.
زیر سبدها ظرفی قرار داده بودند که هر روز صبح آنها را پر از مایع بسیار بدبویی می کردند که احتمالا برای حشرات غذای بسیار جذابی بوده و برای خوردن آن به سمت ظرف می آمدند و در سبد توری گیر می افتادند. هر روز صبح سبدها را از حشراتی که گیر افتاده بودند، خالی می کردند و تا صبح روز بعد، سبدها پر از حشرات جدیدی بود که گیر افتاده بودند.
با اینکه بوی ظرف غذای حشرات، کمی آزار دهنده بود ولی به نظرم روش بسیار جالب و ساده ای برای از بین بردن پشه و مگس بود.
روز بعد، آخرین روز سفرمان بود و شب به سمت تهران پرواز می کردیم. اتاقها را باید قبل از ظهر تحویل می دادیم. برای اینکه نهایت استفاده را از وقتمان ببریم، تصمیم گرفتیم به جوجیاجیائو که به ونیز شانگهای معروف است و قدمتی بیشتر از 1700 سال دارد، برویم.
سفرنامه شانگهای | جوجیاجیائو
در این دهکدهی آبی باستانی، که طبیعت زیبایی دارد و در فاصلهی 47 کیلومتری شانگهای واقع شده، برخلاف شانگهای ِ مدرن و پر زرق و برق، آرامش و سکون عجیبی حکمفرماست.جوجیاجیائو دهکده ای زیبا با تعداد زیادی پل سنگی بر روی آبراههاست و درست مثل ونیز در ایتالیا، برای رفت و آمد در آن از قایق استفاده می کنند.
چند دقیقه قایق سواری با وجود گرم و شرجی بودن هوا و گشت و گذار بر روی پل های قدیمی سنگی و بعد خوردن بستنی و تماشای زندگی روزانه ای که در دهکده جاریست، لطف فراموش نشدنی داشت...
در راه برگشت از جوجیاجیائو به سمت فرودگاه شانگهای، دورنمای فوق العاده ای از آسمانخراشها و پل های چند طبقه و اعجاب انگیزِ شانگهای به چشمم می خورد که باعث می شد در حیرتی شگرف بمانم که چطور ممکن است در کمتر از چند دهه به چنین سازندگی و پیشرفتی برسند؟!!!
اولین بار که شروع به نوشتن سفرنامه هایم کردم، هدفم ثبت اطلاعات و خاطرات سفرها برای بچه ها بود که بعدها که بزرگتر شدند با مرور آنها، خاطرهی این سفرها برایشان زنده شود. ولی حالا فکر می کنم با نوشتن این سفرنامه ها و فکر کردن درباره شان، دور نمایی از یک جهان بینی تازه می بینم که حتی تصور درکش هم، برای خودم بی اندازه هیجان انگیز و لذتبخش است.
امیدوارم همه مان با دیدن زیباییهای جهان هستی و باور اینکه خودمان هم جزئی از این آفرینش بی نقص هستیم، نهایت تلاشمان را برای استفاده و درک درست نعمتها و فرصت هایی که آفریدگار بی همتا در اختیارمان قرار داده به کار ببریم.
سفرهای شاد بسیاری برایتان آرزو می کنم.
سخن فاینداتور
امیدواریم که شما هم مانند ما از خواندن سفرنامهی زیبا و با جزئیات و مفید خانم جواهری لذت برده باشید، اگر شما هم علاقهمند هستید که سفرنامههایتان را با نام خود در فاینداتور منتشر کنیم، کافیست فایلتان را به آدرس ایمیل z.mirzaei@parsiangroup.com ارسال کنید.
منتظر نظرات شما عزیزان هستیم.
دوست فاینداتور، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
(پس از تایید، نمایش داده می شود.)