سفرنامه آلمان
۱۳۹۹/۰۴/۰۶سفر به آلمان
چند وقتی هست که تصمیم گرفتم اروپاگردی کنم. تصمیم دارم که هم با خرید تور آلمان و هم به صورت انفرادی تمام کشورهای اروپایی را ببینم. از قبل برنامه ریزی کرده بودم که بعد از پاریس و ورشو به آلمان بروم. به همین منظور من و همسرم سوار قطاری به مقصد برلین شدیم. با من همراه باشید تا تجربه هایم از سفر به کشور آلمان و بازدید از شهر برلین باهم مرور کنیم. از فاینداتور متشکرم که فرصتی در اختیار من قرار داد که تجربه هایم را با شما به اشتراک بگذارم.
روز اول سفرنامه آلمان - رسیدن به برلین
در طول مسیر از جاده های سرسبزی گذشتیم و شهرهایی را گذراندیم که راستش را بخواهید نام همه آنها را نمی دانم. قسمتی از واگن های قطار مخصوص آوردن دوچرخه بود و این موضوع توجه من را جلب کرد. قطار ما در برلین دو ایستگاه داشت که ایستگاه اصلی آن دومی بود که در مرکز شهر قرار داشت. ایستگاه هابهانوف (Hauptbahnhof) چند طبقه داشت که در هر طبقه قطارهای مختلفی از سایر کشورهای اروپایی توقف می کردند. با دقت زیاد و احتیاط فراوان از ایستگاه قطار بیرون آمدیم.
نگران بودیم که گم شویم و می خواستیم که از خروجی درستی بیرون بیاییم و در نهایت همین طور هم شد. برلین مهم ترین شهر تاریخی آلمان است؛ همچنین به دلیل وجود جاذبه های تاریخی فراوان مورد استقبال گردشگران قرار گرفته است. در تمام ایستگاه ها راهنمایانی برای گردشگران ایستاده بودند، از یکی از آنها راهنمایی خواستیم و گفت که برای استفاده از تخفیفات بازدید از موزهها و حملونقل کارت توریستی بخریم. با راهنمایی ایشان با قطار به مونیخ رفتیم در آنجا از دکه هایی که در ایستگاه قطار بودند یک کارت برای تخفیف خریدیم. این کارت برای دو روز اعتبار داشت و قیمت آن 16.9 یورو بود که به احتمال زیاد الان گران تر است.
حالا می توانستیم بهراحتی سوار مترو شویم. دوباره از یکی از تور لیدرها کمک خواستیم و در مورد خطوط مترو و اتوبوس سوال کردیم. آقای راهنما برگه ای را به ما داد که در آن نقشه تمام خطوط اتوبوسرانی و متروهای مونیخ بود و از اینجا کار ما راحت تر شد چون تا آن زمان به دلیل عدم آشنایی با زبان آلمانی کمی برای گشت و گذار در این شهر زیبای نگران بودم. من توصیه می کنم پیش از سفر به هر یک از کشورهای اروپایی یک نقشه اروپا تهیه کنید که علاوه بر دانستن موقعیت کشور و شهرها کمتر نگران گم شدن باشید.
با اینکه نقشه داشتیم ولی راستش را بخواهید بیش از یک ساعت دور خودمان چرخیدیم تا به هتل رسیدیم و اتاق را تحویل گرفتیم. از خستگی روی تخت افتادیم و تازه یادمان آمد که صبحانه نخوردیم؛ پس به اجبار به سمت رستوران هتل رفتیم. آلمانی ها صبحانه های متنوعی می خورند به همین دلیل منوی خیلی مفصلی برای صبحانه وجود داشت تقریباً مثل ناهار بود.
غذاها خیلی وسوسه انگیز بودند و ما دوست داشتیم همه را امتحان کنیم. پس از هر چیزی یکی می گرفتیم و هر دو باهم امتحان می کردیم. سوسیس کبابی، نونی که شبیه پیتزا بود ولی رویش پنیر فتا، پیاز و بیکن داشت. هر دو خوشمزه بودند و عالی و مزه این صبحانه را هیچ جا تجربه نکرده بودم. نوشیدنی های خیلی متنوعی هم داشتند. بعد از صبحانه تازه چشمانمان بازشده بود. به اتاق برگشتیم و سریع آماده شدیم و به موزه اسباب بازی رفتیم.
سفرنامه آلمان - گردش در شهر برلین
شاید برای شما عجیب باشد ولی در تمام طول سفر خیلی مشتاق دیدن موزه اسباب بازی ها بودم چون می دانستم که شاهکارهای زیبایی در موزه اسباب بازی وجود دارند. در این موزه آثاری از زمان برنز وجود دارد. اسباب بازی های 3000 سال پیش هم آنجا بود. خیلی عکس گرفتیم و بعد از آن در خیابان کمی قدم زدیم.
شهر مونیخ واقعا جذابیت زیادی دارد و با هر سلیقه ای گردشگران را جذب خود می کند. به مرکز شهر رفتیم. از دیدن خیابان های سنگفرش شده لذت می بردم. سری به فروشگاه های لباس و کیف و کفش زدیم. کلیساهای بزرگی در مونیخ هستند. به دیدن کلیسای "بانوی ما" رفتیم. مناره های کلیسا سبز و خود ساختمانش نارنجی رنگ بود. داخل کلیسا هم با رنگ مشکی رد پای شیطان را نشان داده بودند که برای من نکته عجیب و در عین حال جالبی بود. برخی اعتقاد داشتند که این رد پاها واقعی هستند و بعد متوجه شدم که در این مورد چند افسانه وجود دارد.
بعد از آنجا چون هنوز جو کلیسا را داشتیم به دیدن کلیسای سن پتر هم رفتیم. واقعاً کلیسای زیبایی بود با صحن و محراب بسیار مجلل، همه جا بوی عود میآمد. مردم بر روی صندلی ها نشسته یا ایستاده در حال دعا و نیایش بودند. بعد از آن باز هم به این طرف و آن طرف رفتیم و از دیدن شهر لذت بردیم از جلوی رستوران بزرگ Dallmayr Dlicaressen رد می شدیم که همانجا تصمیم گرفتیم برای ناهار به داخلش سر بزنیم. انواع غذا و دسر و نوشیدنی های گرم و سرد همه در ویترین هایی چیده شده بودند. تمام غذاها را بسیار با دقت و ظرافت تزئین کرده بودند؛ علاوه بر زیبایی کیفیت غذاها هم عالی بود.
سفرنامه آلمان - بازدید از میدان مارین
بعد از ناهار به میدان مارین رفتیم میدانی که در وسط شهر مونیخ است و جزو اولین مکان هایی به شمار می آید که گردشگران از آن بازدید می کنند. حتی اگر تور ارزان اروپا یا تورهای لحظه آخری المان را هم خریده باشید شما را برای بازدید از این میدان می آورند.ساختمان های بلند قدیمی و جدید توجه من را جلب می کردند. در وسط میدان مارین مجسمه حضرت مریم قرار دارد. فواره ای ماهی شکل هم در این میدان بود که خیلی دوستش داشتم، مخصوصاً با ماهی های رنگارنگی که دورش بود. برای عصرانه از کافه Luirpold نوشیدنی خریدیم که داخل کفشی سرامیکی سرو میشد و روی آن نقشی از ماریان پلتز بود. اسم این نوشیدنی "اقان ژی پونش" بود و طعم خیلی خوبی داشت. کافه هم از هر نظر بسیار عالی بود در واقع به نظر من در عین قدمتی که داشت بسیار شیک و تمیز بود. تمام شیرینی های اشتها برانگیز آلمانی در کانتر کافه چیده شده بودند. یک فرق اساسی با تمام کافه هایی داشت که تا به حال رفته بودم و این بود که لازم نبود از منو اسم یک نوشیدنی و شیرینی را انتخاب کنید و ندانید که چه چیزی سفارش داده اید، بلکه همه چیز را می دیدیم و بعد سفارش می دادیم و این موضوع برای من که آلمانی نمی دانستم نکته خیلی مفیدی محسوب می شد. جوی رمانتیک بر کافه حکم فرما بود موسیقی ملایمی هم گذاشته بودند. ما هم خیلی خسته بودیم به هتل رفتیم و تا وقت شام خوابیدیم. شام را در هتل خوردیم و بعد هم کمی در خیابان ها قدم زدیم.
میدان مارین مونیخ
روز دوم سفرنامه آلمان
روز دوم برای صبحانه از خانمی که در میز کناری نشسته بود، تقلب کردیم و کوفته ای را که با اشتهای فراوان می خورد سفارش دادیم. یعنی اسم این غذا را هم نمی دانستیم ولی به یکی از کارکنان رستوران اشاره کردیم و او متوجه شد و همان غذا را برایمان آورد. در نهایت یک نوع کوفته بود که با سیب زمینی و اسفناج و گوشت درست شده بود و در سس پنیر و خامه سرو می شد. به نظر من که طعمی خیلی عالی داشت. اسم این کوفته "کنول" بود. طعم فوق العاده ای داشت و خیلی مناسب صبحانه بود. بعد از صبحانه به موزه آلمان رفتیم موزه ای که خیلی جالب بود در آن کلکسیونی از اولین تکنولوژی های جهان بود؛ برای مثال اولین ماشین، اولین هواپیما. خیلی زیبا بود.
خیلی وقت گذاشتیم و تمام قسمت های موزه مانند ستاره شناسی، فلزات، زمین شناسی، داروها و فیزیک را دیدیم. قسمتی هم مخصوص کودکان 3 تا 8 سال داشت که می توانستند انواع آزمایش ها را انجام دهند. این موزه از 9:00 تا 17:00 بعد از ظهر فعال است. ما در همان پانزده دقیقه اول شروع کار وارد آن شده بودیم. از آنجا به موزه بی ام و رفتیم. موزه ای بی نظیر و بزرگ برای عاشقان ماشین. بعد به موزه البته پیناکوتک رفتیم. در این موزه بیش از 800 اثر هنری نقاشان معروف اروپا نگهداری می شود. حتی نقاشی های قرون وسطی نیز در آنجا بودند. در جلوی ساختمان بزرگ این موزه حیات سرسبز و بزرگی هم بود. برای ناهار به رستوران Rarskeller رفتیم. به طور کلی محیط خیلی جالبی داشت نقاشی های دیواری سقفهای هلالی و از همه جالب تر اینکه پله های سنگی و بلندی داشت. یکی از غذاهای سنتی مونیخ را امتحان کردیم که طعم خوبی هم داشت. روز دوم را کلا به موزه رفتیم تا کارت تخفیف را استفاده کنیم. بعد از کمی استراحت در هتل عصری به پارک المپیک رفتیم. به طور معمول جشن ها و مناسبت های مونیخ را در این پارک برگزار می کنند. این پارک بزرگ بخش های مختلفی مانند استادیوم المپیک، استخر، سالن ورزش های یخی، سالن مسابقات تنیس و چند بخش دیگر داشت و خیلی زیبا بود.
شام روز دوم را در رستوران شویا Shoya خوردیم که قیمت غذا تقریباً ارزان تر از رستوران های قبلی بود. غذای خوش مزه ای هم داشت. یک جوجه سرخ شده، یک سوشی تند و یک سالاد سفارش دادیم. امشب تیم بایرن مونیخ بازی داشت و خیابان ها شلوغ بود. ما هم به هتل رفتیم و تصمیم گرفتیم استراحت کنیم و بیرون نرویم. چیزی که من را جذب این شهر کرده بود بوی خوشی هست که در همه جای آن به مشام می رسید.
روز سوم سفرنامه آلمان
دوباره صبحانه ی مفصلی در هتل خوردیم. تصمیم گرفتیم دیگر شهرهای آلمان را هم بگردیم و طبیعت زیبای آلمان را بیشتر ببینیم و از جو موزه دور شویم. من هواپیما را دوست دارم ولی فرصتی که قطار برای دیدن مناظر اطراف می دهد در هواپیما نیست. خلاصه در یک تور یک روزه ثبت نام کردیم و با قطار به شهر لایپزیک رفتیم و برای بازدید به داخل شهر رفتیم. به دیدن شهر تاریخی تورگو رفتیم؛ شهری که در زمان جنگ جهانی دوم نیروهای متفقین و آلمان در آن بودند. این شهر خیلی بزرگ نبود و مراکز خرید و هتل های مجللی نداشت. به تماشای بنای یاد بودی رفتیم که برای بزرگداشت ارتش سرخ آلمان ساخته شده بود. این ساختمان بخشی از تاریخ آلمان محسوب می شد و نمادی از شکست آلمان ها در جنگ بود.
از تورگو به فرانکفورت رفتیم. فرانکفورت زادگاه گوته مشهورترین نویسنده آلمانی است و از این روی شاید نامش برای شما آشنا باشد. در میانه ی شهر میدان اصلی آن که برج بلندی دارد قرار داشت. اول به باغ گیاه شناسی فرانکفورت رفتیم؛ همچنین کلیسای صد ساله ای را هم دیدیم.
هنوز نمی دانم که چرا زود خسته شدم. حدود عصر بود که راهی هامبورگ که دومین شهر بزرگ آلمان است شدیم. هامبورگ شهری بندری است، به ساحل رفتیم حوصله قدم زدن نداشتم، فکر کنم خسته راه شده بودم به رستوران Rive که در ساحل بود رفتیم و یک نوشیدنی عالی خوردیم و حالم بهتر شد. در آنجا قایق سواری کردیم. سپس به دیدن موزهی مهاجرت بالینستاد Emigration Museum Ballinstadt رفتیم. شام را هم در رستوران زیبای هِرلین (Haerlin) بودیم. فضای داخل رستوران بسیار جذاب بود برخی از میزها که در کنار پنجره بودند دید مستقیمی به رودخانه آلِستا داشتند. بعد از شام هم به سمت مونیخ حرکت کردیم.
روز چهارم سفرنامه آلمان
روز چهارم بعد از صبحانه برای خرید به پاساژ استاخز رفتیم. یک مرکز خرید زیر زمینی بزرگ بود و همه چیز برای فروش در آن وجود داشت، هم برندهای معروف و هم متفرقه. کمی لباس و شکلات خریدیم. در یکی از رستوران های همان مرکز خرید ناهار خوردیم و به هتل برگشتیم.
از دوستانم تعریف کلیسای فوان کرشه را خیلی شنیده بودم و با اینکه هنوز چمدان ها رو نبسته بودیم و خیلی هم خسته بودیم ولی اصرار کردم و به دیدن این کلیسای زیبا هم رفتیم در اینجا هم رد پایی بود که می گفتند برای شیطان است وجود داشت. مقبره ای هم به نام پرنسس بود که من متوجه نشدم چی بود. خیلی سریع به هتل برگشتیم و وسایل را جمع کردیم و اتاق را تحویل دادیم و به ایستگاه قطار رفتیم تا به کشور بعدی سفر کنیم.
سخن فاینداتور
آلمان یکی از کشورهای محبوب برای سفر ایرانیان است که اغلب با خرید تور ترکیبی اروپا به آن سفر می کنند؛ اما اگر بخواهید از این لینک می توانید تور آلمان را به صورت مجزا خریداری و رزرو کنید.
منتظر نظرات و انتقادات شما خوبان هستیم.
دوست فاینداتور، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
(پس از تایید، نمایش داده می شود.)